امید دولت سیزدهم که به روسیه بسته بود نقش بر آب شد!

فصل سرما در ایران در حالی آغاز شده که پیشبینی میشود روزانه ۳۵۰ تا ۴۰۰ میلیون مترمکعب کسری گاز داشته باشیم. با این شدت کمبود، احتمالا به روال گذشته بیش از ۷۰ درصد تولید گاز به مصرف بخش خانگی میرسد و صنعت و نیروگاهها باز هم معطل باقی میمانند.
به گزارش روز نو راه واردات گاز از همسایهها برای تأمین نیاز استانهای شمالی نیز ظاهرا به بنبست خورده است؛ زمستان گذشته ترکمنستان به دلیل تأخیرهای طولانیمدت ایران در پرداخت بهای گاز، صادرات گاز به ایران را متوقف کرد و حتی خواستار دریافت جریمه تأخیر شد. بهار امسال نیز باز دیگر سخنانی از توافقنامه با روسیه برای واردات گاز به میان آمد که با توجه به مناسبات سیاسی و بینالمللی امروز و البته اقتصاد انرژی به نظر میرسد بیفایده و البته بینتیجه خواهد ماند. گاز وارداتی یا باید از مسیر آذربایجان وارد ایران شود که آذربایجان بنا به دلایل ژئوپلیتیک در برابر آن مقاومت میکند، چون در حال همکاری با اسرائیل و ترکیه است؛ یا باید از مسیر ارمنستان و گرجستان عبور کند که آن هم به علت ارتباط نامناسب این دو کشور با روسیه و ایران به نظر ممکن نیست؛ یا از کف دریای خزر لولهکشی شود که نیاز به چندین سال زمان و البته حدود شش میلیارد دلار سرمایه دارد و این یعنی از صرفه اقتصادی خارج است.
تفاهمنامه بیسرانجام دولت سیزدهم
در دولت سیزدهم بارها خبر امضای تفاهمنامههای متعدد در زمینه شراکت گازی با روسیه به گوش رسید. اردیبهشت امسال بار دیگر سخن از تفاهمنامه گازی با روسیه به میان آمد. محسن پاکنژاد، وزیر نفت با اعلام اینکه پیشتر تفاهمنامهای برای واردات سالانه ۵۵ میلیارد مترمکعب گاز از روسیه به ایران امضا شده بود، خبر داد که بررسیهای لازم درباره مسیرهای انتقال انجام شد و در نهایت، تفاهم بر سر استفاده از مسیر زمینی از طریق خاک جمهوری آذربایجان حاصل شد. وزیر نفت حتی توضیح داد که گاز روسیه در منطقه آستارا تحویل ایران خواهد شد. او گفت: «هماهنگیهای لازم میان روسیه و آذربایجان در حال انجام است و این طرح دارای فاز دومی نیز خواهد بود که در آینده نهایی میشود».
پیش از این نیز کاظم جلالی، سفیر جمهوری اسلامی ایران در فدراسیون روسیه، طی اظهاراتی اعلام کرده بود که تهران امیدوار است عرضه گاز روسیه به ایران از طریق جمهوری آذربایجان در آینده نزدیک آغاز شود. سفیر ایران در روسیه با بیان اینکه «ما اکنون در حال مذاکره با گازپروم هستیم و تقریبا تمام مسائل حل شده است»، توضیح داد که با این وجود، طرفین هنوز باید بر سر قیمت گاز روسیه به توافق برسند. حتی قبل از این هم، سرگئی تسیویلوف، وزیر انرژی روسیه، در جریان هجدهمین نشست کمیسیون مشترک همکاریهای تجاری و اقتصادی ایران و روسیه اعلام کرده بود که عرضه گاز از روسیه به ایران از طریق زیرساختهای موجود در خاک آذربایجان، در سال جاری میلادی آغاز خواهد شد. او حجم برنامهریزیشده برای این صادرات را تا ۱.۸ میلیارد مترمکعب در سال عنوان کرده بود.
ظاهرا صحبتهای اولیه درباره این ماجرا، به زمان جواد اوجی، وزیر نفت دولت سیزدهم، برمیگردد که در تاریخ ۶ تیر ۱۴۰۳ درخصوص تفاهمنامه میان ایران و روسیه حرف زد و گفت: «ایران و روسیه دارای بیش از ۶۰ درصد ذخایر گازی دنیا هستند و تفاهم همکاری بین دو کشور اتفاق مهمی است. قطعا این مسئله در منطقه تحولات مثبتی در حوزه انرژی رقم خواهد زد. ضمن اینکه ایران با زیرساختها و خطوط انتقال گاز سراسری که دارد، کاملا آماده دریافت این میزان گاز (۵۵ میلیارد مترمکعب در سال) است».
دولت گذشته برای دفاع از این توافق، روی چند ویژگی متمرکز شد: اول اینکه امنیت انرژی، بهویژه در فصول سرد، برای مناطق شمالی کشور افزایش مییابد؛ به نحوی که دیگر جای نگرانی برای وزارت نفت در خصوص تأمین گاز این مناطق وجود ندارد. دوم اینکه با توجه به خطوط لوله گستردهای که ایران در سراسر کشور دارد، میتواند در شرایط جنگ روسیه و اوکراین -که روسیه بهشدت تحت تحریم غرب است- به هاب گازی جنوبغرب آسیا و مسیر اصلی ترانزیت گاز بدل شود. سوم اینکه این تفاهمنامه روشی جایگزین برای کسب درآمد در شرایط تحریمی غرب برای ایران محسوب میشود.
خیال باطل عبور از خاک آذربایجان و انفعال طرفین
در همین راستا، وزیر پیشین نفت در روزهای واپسین کار خود از امضای سند توافقنامه انتقال گاز روسیه به ایران از مسیر دریای خزر خبر داد. اوجی گفته بود: «با اجرای این طرح روزانه ۳۰۰ میلیون مترمکعب گاز از روسیه وارد کشور میشود و هزینه احداث خط لوله کف دریا را هم روسیه متقبل شده است».
با این حال کمی بعد در گفتوگوها مسیر جمهوری آذربایجان به عنوان بهصرفهترین مسیر انتخاب و معرفی شد. حتی گفته میشد در قراردادی که به امضای طرفین رسیده، مقرر شده جمهوری آذربایجان نیز در این قرارداد مشارکت داشته باشد تا گاز روسیه به آذربایجان منتقل شده و از این کشور، به ایران ترانزیت شود. این درحالی است که با توجه به شرایط بینالمللی و مناسبات سیاسی آذربایجان، طبیعتا آذربایجان ارادهای برای انجام چنین همکاریای ندارد. البته ظاهرا فقط آذربایجان هم نیست، تاکنون هیچیک از طرفهای ایرانی و روسی هم تمایل و ارادهای برای آغاز عملیات اجرائی زیرساختها از خود نشان ندادهاند. البته برخی رسانهها و مسئولین هم معتقدند که روسیه آمادگی خود را برای تقبل هزینههای زیرساختی در خاک جمهوری آذربایجان اعلام کرده، اما هیچ پالس مثبتی از سوی آذربایجان مخابره نشده است.
گروهی از کارشناسان نیز عنوان کردند که ایده عبور از خاک آذربایجان را روسیه مطرح کرده و لزوما منافع ایران را تأمین نمیکند. چراکه از یک طرف ظرفیت ۱۲۰ میلیارد مترمکعبی صادرات گاز سالانه روسیه به علت جنگ اوکراین بدون استفاده باقی مانده و از سوی دیگر مسیر انتقال گاز مزدوک روسیه به باکو سالانه تنها ۱۰ میلیارد مترمکعب ظرفیت دارد که به دلیل فرسودگی خط لوله موجود فقط ۲۰ درصد این ظرفیت عملیاتی است؛ بنابراین ایجاد مسیر جایگزین در کنار مسیر مذکور از کشورهای دیگر برای روسیه ضروری به نظر میرسد. بدتر اینکه خود باکو نیز رقیب جدی ایران در زمینه تولید گاز است و رؤیای تبدیلشدن به هاب گازی منطقه را در سر میپروراند. همین حالا این کشور در حال استخراج گسترده منابع نفت و گاز دریای کاسپین و انتقال این منابع به ترکیه و اروپاست؛ بنابراین منطقی نیست که ایران، امنیت انرژی خود را به یک رقیب متحد با کشورهای رقیبش وابسته کند.
بررسی سه گزینه ترانزیتی
احسان موحدیان، کارشناس مسائل بینالملل در همین باره به «شرق» میگوید که به زعم او همکاری با روسیه در حوزه انرژی اقدام درستی است، زیرا به هر حال گازی که وارد ایران میشود، بخشی از کسری را برطرف میکند. به گفته او: «ما متأسفانه در بحث گاز سرمایهگذاری نکردهایم و البته در مناطق شمالیمان همواره برای تأمین گاز مشکل داشتهایم؛ یک مدت این گاز از ترکمنستان تأمین میشد. ضمن اینکه سوآپ گاز برای ما درآمدزایی هم دارد. هرچند شرط عقل این است که منابع گازی خود را متکثر کنیم و فقط به یک کشور وابسته نباشیم. برای مثال چین و روسیه رفاقت دارند، اما برنامه چین این نیست که تمام منابع انرژیاش را از روسیه بگیرد و تلاش میکند آن را متنوع کند.
ضمنا مسئله این نیست که روسیه همه گازش را بدهد به ما؛ برنامههایی وجود دارد که گازی که از روسیه وارد ایران میشود، صادراتی داشته باشد به برخی کشورهای عربیِ جنوب خلیج فارس یا پاکستان. به هر حال، ایران در این مسیر بیشتر نقش ترانزیتی خواهد داشت. در کنارش این درهمتنیدگی اقتصادی میتواند باعث همگرایی سیاسی، اقتصادی و امنیتی شود؛ وقتی این کشورها برای تأمین انرژیشان به ایران نیاز داشته باشند، همگراییشان بیشتر میشود. ما نیاز داریم که پاکستان با ما همگرا باشد؛ چون آذربایجان و ترکیه در تلاشند تا پاکستان را هم در محور خودشان قرار بدهند».
با این حال او معتقد است که گروه فکری در کشور وجود دارد که دائم در تلاش است ما را در همه حوزهها به آذربایجان وابسته کند. تا جایی که اگر بخواهیم به اروپا برویم، تأکید میکنند فقط از آذربایجان و نخجوان برویم، نه از ارمنستان. در بحث انتقال گاز روسیه هم همین گروه تأکید میکنند که فقط از مسیر آذربایجان استفاده شود و مثلا از مسیر ترکمنستان یا گرجستان و ارمنستان استفاده نشود.
از نگاه او سه مسیر میتواند مورد استفاده قرار بگیرد. موحدیان توضیح میدهد که ترکمنستان نمیخواهد با روسیه همکاری کند؛ چون روسیه بازار گاز را اشباع کرده و ترکمنستان نمیتواند گازش را به چین صادر کند. همچنین خط لولهای هم که مسیر انتقال گاز ترکمنستان به ایران است، احتمالا در آینده برای انتقال گاز ترکمنستان به عراق هم تکمیل میشود و دیگر ظرفیتی برای انتقال گاز روسیه باقی نخواهد ماند.
مسیر بعدی طبق اظهارات او مسیر انتقال گاز روسیه به آذربایجان است که اولا کاستیهایی دارد مثل اینکه ما بین آذربایجان و ایران خط لوله نداریم و این خط لوله باید احداث شود، که خود این یک مشکل است. ثانیا مسیر از آذربایجان طولانیتر است نسبت به مسیر ارمنستان و گرجستان. او ادامه میدهد: «یک خطر دیگر اینکه با توجه به سوابق رفتاری آذربایجان، اگر گاز روسیه را دریافت کند، ممکن است به آن یک برچسب «آذربایجان» زده و مجددا صادر کند؛ یعنی سوآپ گازی کند، ممکن است گاز روسیه را از طریق آذربایجان به اروپا منتقل کند. نمیشود به آنها اعتماد کرد».
او با اشاره به مسیر سوم میگوید: «ما از روسیه به گرجستان، به ارمنستان و به ایران مسیر گازی داریم. با یکسری تغییرات فنی میتوان این مسیر را برعکس کرد؛ یعنی گاز به جای اینکه از پایین به بالا بیاید، از بالا به پایین بیاید. فاصله خط لوله انتقال گاز تا تبریز هم ۱۴۰ کیلومتر است. اگر از مرز جمهوری آذربایجان تا آن مناطق هدف خط تولید انتقال گاز وجود ندارد، باید احداث شود. یعنی باید مسیرها را متنوع کنیم. این موضوع هم در مسئله گاز مطرح است، هم در مسئله کریدورها و مسیرهای ترانزیتی».
به باور این کارشناس اگر بخواهیم فقط به آذربایجان وابسته شویم و مسیر ارمنستان را نداشته باشیم، آنها میتوانند مسیر را ببندند و به ما فشار بیاورند. او میگوید: «در ماجرای راهآهن هم اشتباه میکنیم؛ میگوییم راهآهن جلفا وصل شود به نخجوان و از نخجوان وصل شود به ارمنستان، یعنی اتصال مستقیم نداشته باشیم. اگر قرار است این کار را بکنیم، باید در مسیر ارس که احداث میکنیم، در کنار جاده، هم ریل باشد و هم خط لوله انتقال انرژی تا وابستگی متقابل ایجاد شود. یعنی اگر آذربایجان تلاش میکند ما را وابسته کند، ما هم آنها را به خودمان وابسته کنیم تا بعدها سراغ باجگیری از ایران نروند».
موحدیان در پاسخ به این پرسش که اخیرا و در پی نزدیکشدن رابطه ارمنستان با غرب، آیا هنوز هم این کشور گزینه مورد اعتمادی برای همکاری به نظر میرسد، میگوید: «همه چیز فعلا روی کاغذ است.
اتفاقی نیفتاده. نه آن مسیری که مورد بحث است ایجاد شده، نه برنامهای که میگویند قرار است انرژی ارمنستان و آذربایجان را تأمین کند عملیاتی شده. ما وقت داریم. تا زمانی که این کارها انجام نشده، باید وابستگی در ارمنستان به خودمان ایجاد کنیم و نیازهایش را تأمین کنیم. بیش از دو دهه است بحث ایجاد ارتباط ریلی مستقیم بین ایران و ارمنستان مطرح است. دو دهه است که بحث ایجاد یک مسیر ترانزیتی عریض و مناسب از ایران به داخل خاک ارمنستان و ایجاد تونل کارگران مطرح است.
پنج، شش سال است بحث ایجاد پالایشگاه ایرانی در استان سیونیک ارمنستان مطرح است تا نیازهای آنها به بنزین، گازوئیل، بنزین هواپیما و... را تأمین کنیم. حتی بحث شبکه پمپبنزین ایرانی هم مطرح بوده. اگر ما این کارها را انجام داده بودیم، ارمنستان به چه بهانهای میخواست برود سراغ همکاری با آمریکا یا اینکه انرژیاش را از باکو بگیرد و اقتصادش را به ترکیه پیوند بزند؟ شما وقتی کمکاری میکنید، بقیه هم نیاز دارند و میروند نیازشان را برطرف میکنند. حتی اگر بخواهیم برچسب «غربگرایی» به آنها بزنیم، کمکاری ما بیتأثیر نبوده.
نبود فهم راهبردی در مقامات مسئول و عدم راهبری وزارتخانههای مرتبط باعث شده این کمکاری اتفاق بیفتد و آنها بروند سراغ کشورهای دیگر و رفع نیازهایشان. این برای ما خطرناک است؛ چون ما تبدیل میشویم به یک حفره، یک سیاهچاله؛ کسی به ما نیاز نخواهد داشت؛ نه به نفت و گاز ما، نه به ترانزیت کالا از ایران. نتیجهاش این میشود که امنیت ما تهدید میشود و ارزش ما تحلیل میرود، چون بقیه اهمیتی نمیدهند که ما وجود داشته باشیم یا نه».
روی همکاری گرجستان نمیتوان حساب کرد
با این حال در ادامه علی ضیایی، رئیس اندیشکده حملونقل ایران، در گفتوگو با «شرق» توضیح میدهد که بیشترین نگرانی درباره خط انتقال از مسیر ارمنستان و گرجستان، نه درباره ارمنستان، بلکه درباره گرجستان است. به گفته او گرجستان پیش از آنکه با ما روابط نزدیک داشته باشد، با روسیه اختلافات عمیق دارد. گرجیها همچنان روسیه را اشغالگر میدانند و معتقدند حدود ۲۰ درصد از خاکشان تحت اشغال روسیه است؛ پس از حوادث اخیر این مسئله تشدید هم شده است.
او میگوید: «در نتیجه، ما عملا ترانزیت قابلاتکایی از مسیر گرجستان به روسیه نداریم. گرجستان با روسیه مشکل دارد، با ما نیز مسائل خاص خود را دارد و به ناتو نیز نزدیک است؛ بنابراین این بخش از پازل، قابل اتکا نیست. البته من این نکته را بیشتر از منظر ترانزیت کالا عرض میکنم، اما در حوزه انرژی که اساسا راهبردیتر هم هست، احتمالا حساسیتها بیشتر هم خواهد بود».
این کارشناس یادآور میشود که در دوره دولت قبل، طرحی مطرح بود مبنی بر انتقال گاز از کف دریای خزر میان ایران و روسیه که مذاکراتی هم برایش انجام شد، اما به نتیجه نرسید. او میگوید: «از اینکه چرا به نتیجه نرسید، من دقیقا اطلاع ندارم، اما به گفته مقامات ما قرار نبود کل خط لوله را ما احداث کنیم؛ چون هزینههایمان در آن صورت بسیار بالا میرفت. با این حال برخی تحلیلگران حوزه انرژی این پروژه را آنقدر راهبردی میدیدند که معتقد بودند ارزش سرمایهگذاری هنگفت را دارد».
واردات منطقی نیست، مگر از مسیر ایگات
نرسی قربان، کارشناس انرژی هم به «شرق» توضیح میدهد: «ایران صاحب دومین ذخایر گاز دنیا است، بنابراین ایده واردات گاز از روسیه فقط برای یک دوره موقتی در نظر گرفته شده است. چراکه هر وقت ایران اراده کند و از لحاظ بینالمللی هم موقعیت مناسب باشد، شرکتهای بزرگ نفت و گاز دنیا برای همکاری با کشور ما میآیند و دیگر نیازی به واردات گاز از روسیه نخواهد بود».
او میگوید: «به نظر میرسد علت مطرحشدن این موضوع، آن است که ما در زمانهای خیلی قدیم خط لولهای داشتیم -اولین خط لوله انتقال گازی که به آن ایگات میگفتند، همان ایگات یک- که از بیدبلند کشیده شده بود تا آذربایجان و روسیه. آن زمان که درواقع پیش از انقلاب بود، ما به آن قسمتها گاز میدادیم و روسیه هم به جای آن در توسعه ذوبآهن به ما کمک میکرد. این یعنی چنین خط لوله انتقال گازی از گذشته وجود داشته است، پس اگر امروز بخواهیم که آن را وارونه کنیم، یعنی از آن طرف گاز بیاید به سمت کشور ما، امکانپذیر است و هزینه نسبتا کمی هم دارد. پس از لحاظ تئوری و موقتا میشود آن را وارونه و استفاده کرد. مسیرش هم کشیده شده است؛ حالا ممکن است جایی پوسیده باشد، جایی نیاز به تعویض داشته باشد، تلمبه نیاز باشد عوض شود و... اینها مسائل دیگر است».
به باور او این ایده که از کف دریای خزر لوله بکشیم و گاز بیاوریم ایران، میلیاردها دلار سرمایهگذاری لازم دارد و غیراقتصادی است.
نرسیقربان توضیح میدهد: «چون این خط لوله انتقال گاز وجود داشته، میشود موقتا از آن استفاده کرد تا مقداری گاز بیاورند؛ مثل کاری که درباره ترکمنستان کردیم. خط لوله انتقال گاز ما به ترکمنستان وصل است. قبلا هم از ترکمنستان گاز میگرفتیم. حالا اگر بخواهیم دوباره بگیریم، مخارج سنگینی نخواهد داشت و میشود موقتا از آن استفاده کرد. ولی بهطور کلی، کشوری که دومین ذخایر گاز دنیا را دارد باید صادرکننده گاز باشد، نه واردکننده. این مشکلاتی که به وجود آمده، بیشتر به خاطر شرایط تحریمی بوده که مانع توسعه نفت و گاز ما شده است.
به مجرد اینکه این مشکلات حل شود، ما مقدار بیشتری نفت و گاز خواهیم داشت. در نتیجه، اگر بشود با خرج خیلی کم موقتا مشکل را حل کرد، ممکن است ارزشمند باشد، اما اینکه بخواهیم از زیر دریای خزر لوله بکشیم، فکر میکنم چیزی نزدیک سه، چهار میلیارد دلار فقط خرج آن لوله خواهد بود تا به خاک ایران برسد؛ تازه باید کمپرسور و... تهیه شود. پس شاید حتی پنج، شش میلیارد دلار خرج داشته باشد و حتی سه، چهار سال هم حداقل زمان نیاز دارد که منطقی نیست، چون تا آن زمان مشخص نیست چه اتفاقاتی بیفتد».
همچنین از نگاه این تحلیلگر منطقی نیست که روسیه به ایران به چشم مسیری ترانزیتی برای گازش در آینده نگاه کند و با این رویکرد زیر بار سرمایهگذاری کلان برود. او میگوید: «روسیه الان بیشترین گازش را از مسیرهای شمالی به چین میبرد. خط لولهاش را هم کشیده و مشتری بسیار مهم و پردرآمدی هم دارد. چین مشتری بسیار مهمی است. اما در مقابل روسیه میخواهد از طریق ایران چه کار کند؟ کشورهای عربی که گاز نمیخواهند؛ قطر خودش یک منبع عظیم گاز است. امارات مدتی گاز میخواست که وقتی ما به آن نفروختیم، از قطر خرید. عراق هم خودش گاز دارد و در حال توسعه است تا کار خودش را انجام دهد. یعنی در اطراف ما بازاری وجود ندارد که روسیه بخواهد چنین سرمایهگذاری بزرگی انجام دهد».
نرسیقربان در پاسخ به این پرسش که بزرگترین مانعی که پیشروی واردات گاز روسیه به ایران از همان مسیر قدیمی وجود دارد، چیست؟ پاسخ میدهد: «ما آن مسائلی که داخل خود شرکت نفت هست را نمیدانیم. اطلاعی ندارم که اصلا چقدر درباره این موضوع مذاکره شده است. کلیت موضوع این است که بدون شک آن خط لوله انتقال گاز که از بیدبلند شروع میشد، ۴۲ اینچ بود و از طریق آذربایجان میرفت تا روسیه، احتمالا در وضعیت خیلی خوبی نیست. البته ما با همین خط لوله زمانی به ارمنستان هم گاز میدادیم؛ بعید نیست که الان هم به نوعی استفاده شود، از سرنوشت این مسیر خبر ندارم».