به روز شده در: ۱۴ آبان ۱۴۰۴ - ۱۳:۳۰
کد خبر: ۷۲۱۸۲۷
تاریخ انتشار: ۰۹:۰۳ - ۱۴ آبان ۱۴۰۴

مهمانی زشت و ناخوانده، اما دوست داشتنی واقعا چرا لبوبو طرفدار دارد؟!

روزنو :با آن دندان‌هایش انگار به ریش همه طرفدارانش می‌خندد. هیولایی که حالا کل که نه، اما بیشترِ بازار اسباب‌بازی ایران را تصاحب کرده است؛ از دخترکان چهار، پنج ساله‌ای که دور و اطرافتان می‌بینید گرفته تا نوجوانان و جوانانی که به کیف‌هایشان، عروسکی با دندان‌های تیز که هر چند در ظاهر ترسناک نیست، اما حاشیه‌هایش حالا هر روز به تجارتش رونق تازه‌ای می‌بخشد.

مهمانی زشت و ناخوانده، اما دوست داشتنی واقعا چرا لبوبو طرفدار دارد؟!

لبوبو- با آن دندان‌هایش انگار به ریش همه طرفدارانش می‌خندد. هیولایی که حالا کل که نه، اما بیشترِ بازار اسباب‌بازی ایران را تصاحب کرده است؛ از دخترکان چهار، پنج ساله‌ای که دور و اطرافتان می‌بینید گرفته تا نوجوانان و جوانانی که به کیف‌هایشان، عروسکی با دندان‌های تیز که هر چند در ظاهر ترسناک نیست، اما حاشیه‌هایش حالا هر روز به تجارتش رونق تازه‌ای می‌بخشد.

به گزارش روز نو یکی می‌گوید شیطانی است و دیگری می‌گوید داخلش جی‌پی‌اس است؛ هر چند که هیچ کدام ثابت نشده است، اما لبوبو از دل افسانه‌هایی بیرون آمده است که هنرمند هنگ‌کنگی؛ «کسینگ لانگ» به تصویرش درآورد و بخشی از مجموعه هیولا‌هایی بود که از افسانه‌های عامیانه و اسطوره‌شناسی شمال اروپا که این هنرمند در کودکی به آنها علاقه داشت، الهام گرفته شده بود و توسط خرده‌فروش چینی؛ «پاپ مارت» به‌طور انحصاری خریداری و تولید شد.

جعبه‌های مهر و موم شده‌ای که نمی‌شود از داخل آن رنگش را حدس زد، ما را به یاد شانسی‌های دوران کودکی‌مان می‌اندازد. هر چند تفاوت این دو چیزی میان زمین تا آسمان است. خانه پر شانسی‌هایی که دهه شصتی‌ها نصیبشان می‌شد، نهایت یک انگشتر پلاستیکی سرخ رنگی بود که آنها را ذوق‌مرگ می‌کرد، حالا این شرکت چینی هم از این حقه قدیمی برای تشنه نگه داشتن مخاطبانش استفاده کرده است تا چشم‌انتظار جعبه‌ای کور بمانند تا زمانی که عروسک در دست‌هایشان از جعبه درآید و متقاضی‌اش، ولعش برای داشتن رنگ مورد علاقه‌اش آنقدر افزایش پیدا کند که برخی حتی چندین عروسک می‌خرند، شاید موفق به یافتن رنگ مورد علاقه‌شان شوند.

آوریل ۲۰۲۴ بود که «لیسا»، ستاره تایلندی گروه بلک پینک - یک گروه دخترانه از نسل چهارم کی‌پاپ است که در میان نوجوانان ایرانی بسیار پرطرفدار است، به‌طوری که بسیاری از دخترکان نوجوان، اغلب ترانه‌هایشان را از بر هستند و همه حاشیه‌هایشان را در فضای مجازی دنبال می‌کنند- تصاویری از خود با عروسک لبوبو منتشر کرد. همین کافی بود تا نسلی که این ستاره را ستایش می‌کرد؛ نسل زد، برای عروسک‌های لبوبو سر و دست بشکنند و با یک جست‌وجوی ساده، از آنلاین‌شاپ‌های دور و نزدیک، یک هیولای کوچک سفارش دهند. هیولا‌هایی که در یک باکس سحرآمیز، تو را شگفت‌زده می‌کنند که حتی ندانی عروسکت چه رنگ و رویی دارد. همین در لفافه بودن، خود به جذابیت‌های این عروسک کلکسیونی افزوده است. در ادامه «ریانا»، لبوبویی را به کیف لویی‌ویتون خود آویخت تا او هم به هواداران این هیولای کوچک بپیوندد و مخاطبشان را به رودخانه علاقه‌مندان این عروسک بیندازد.

«کیم کارداشیان» نیز کلکسیون ده تایی‌اش را به نمایش گذاشت و حالا دنبال‌کنندگان صفحه‌های اجتماعی‌اش، به صف خریداران لبوبو پیوستند. حتی کاپیتان سابق تیم ملی انگلیس هم تصویری از عروسکی که دخترش به او هدیه داده بود، منتشر کرد. همه این سلبریتی‌ها، به افزایش میل مخاطبان لبوبو در جهان، برای خرید این عروسک کمی عجیب و نه چندان زیبا افزودند. لبوبو مانند باربی نبود که ظاهرش هم جذاب و اتوکشیده باشد، عروسکی ریزه میزه که بلد است چگونه جای خودش را در میان کمد اسباب‌بازی‌های دختربچه‌ها تا نوجوان‌ها باز کند. برخی‌ها حتی چهار، پنج تایش را با هم به کیف دستی یا کوله‌هایشان نصب کرده‌اند. دلایلش را که می‌پرسی، می‌گویند لبوبو است دیگر، همه دوستش دارند.

عروسک‌هایی در کیف دختربچه‌ها

دخترکی که کلاس سوم دبستان است، می‌گوید در نهایت آنقدر به پدرش اصرار کرد تا راضی شد یکی برایش بخرد. اما در مدرسه و سر کلاس همه از لبوبو‌هایی که در خانه دارند، صحبت می‌کنند و سر رنگ‌هایش به قول او به هم پز می‌دهند. برخی که بیشتر دارند، فخر می‌فروشند. اما او می‌گوید که من به همین یکی راضی هستم، هرچند برادر بزرگ‌ترم مرتب می‌گوید که این عروسک جادو و شیطانی است و مادرش هم می‌گوید که در خانه همش دعوا سر عروسکی است که پسرم دوستش ندارد و می‌گوید بیندازش دور. دخترم می‌گوید بابا کلی پول داده خریده! بابا هم داد می‌زند پسر ششصد هزار تومان پولش را دادم! بگذار شیطان در خانه بماند! از تو که بدتر نیست!

دخترک کلاس نهمی، اولین عروسکش را یک هفته پیش از آغاز جنگ دوازده روزه سفارش داده بود. بی‌آنکه بداند داخلش چه رنگی است. در نهایت هم دو میلیون و پانصدهزار تومان ناقابل از جیب مبارک پدرش پیاده شد تا یک عروسک بدقواره سبزرنگ که رنگ و روی درست و حسابی هم ندارد، برایش بدل به خاطره‌ای پیش از جنگ شود. می‌گوید کل دوازده روز جنگ را به گوشه کیف دستی‌ام آویزان بود و هر بار نگاهش می‌کردم، دلم خوش بود که این عروسک دست‌نیافتنی را که در برخی کشور‌ها برای داشتنش صف می‌کشند، من کنار خودم دارم.

حالا دخترک چهار تا لبوبوی دیگر هم به مجموعه‌اش اضافه کرده است و به قول خودش وارد هر میهمانی یا جمعی می‌شود، صدای دختربچه‌های کوچک در می‌آید که «ما هم لبوبوی این رنگی می‌خوایم» و همین مساله سبب شد که هفته گذشته دخترعمویش که هنوز چهار سال هم ندارد، یک ساعت تمام گریه کند که چرا لبوبوی صورتی ندارد. در نهایت هم پدرش کل بازار را زیرپا گذاشت تا فروشنده‌ای پیدا کرد که به جعبه لبوبوهایش یواشکی ناخنک می‌زد تا رنگ عروسک‌ها را ببیند و همه آن شگفتی را که تولیدکننده‌های لبوبو پشت بسته‌بندی‌اش مخفی کرده بودند، نقش بر آب کند. این هم از خلاقیت ایرانی‌هاست! فروشنده عمده لبوبو یواشکی گوشه‌ای از جعبه را سوراخ می‌کند و به همه متقاضیان لبوبو رنگ عروسک را لو می‌دهد! در نهایت دختربچه هم به عروسک صورتی‌اش رسید و فروشنده هم توانست دو، سه اسباب‌بازی دیگر به پدر بچه بفروشد! حالا هرکه از آشنا‌ها لبوبو می‌خواهد، مرد جوان آدرس این فروشنده را می‌دهد!

صد‌ها کانتینر اسباب‌بازی قاچاق

هر چند در دنیا حتی برای فروش جعلی این عروسک شکایت هم شده، اما در ایران بازار لبوبو‌های فیک، حسابی گرم شده است. به‌طوری که قیمت این عروسک که در ابتدا تا چند میلیون تومان هم می‌رسید، حالا نسخه فیک آن را از دستفروش‌ها یا آنلاین‌شاپ‌ها حتی تا دویست‌وپنجاه هزار تومان هم می‌توانید خریداری کنید. در شهر‌های بزرگ، از اسباب‌بازی‌فروش‌ها گرفته تا فروشگاه‌های تزیینی، در هر نقطه‌ای لااقل یک یا چند عروسک لبوبو را آویخته به نقطه‌ای از ویترین یا گوشه‌ای از فروشگاه مشاهده خواهید کرد. نمونه‌های این عروسک را کنار کیف دستی، جاسوئیچی، روی جلد نوشت‌افزار، طرح روی ظرف‌های غذا، پوشاک دخترکان، از لباس زیر و زیرپوش گرفته تا پیراهن و حتی پاپوش‌ها، بخش بزرگی از بازار ایران را چند ماهی می‌شود که تسخیر کرده است. این میان تولیدکنندگان داخلی که در فروشگاه‌هایشان درحال سماق مکیدن هستند، معتقدند که مشکل از مصرف‌کننده‌ای که به سمت عروسک‌هایی نظیر لبوبو می‌رود، نیست، مشکل از بازاری است که نمی‌تواند یک جایگزین داخلی برای این عروسک داشته باشد و اشکال کار این است که هیچ کس جلوی واردات قاچاقی که با صد‌ها کانتینر به راحتی وارد بنادر و شهر‌ها می‌شود را نمی‌گیرد.

«حامد پیشوایی»، تولیدکننده اسباب‌بازی‌های فکری، آموزشی و سرگرمی در ایران است که مقصر را بازار فاقد قانون واردات می‌داند و به «اعتماد» می‌گوید: «حتما در جریان هستید که یک اینفلوئنسر کره‌ای سبب شد که آنقدر این عروسک در بازار ترند شود. در ایران هم ترند‌ها از طریق اینستاگرام به سرعت وارد می‌شود و آنهایی هم که واردات مفصل اسباب‌بازی دارند، براین ترند‌ها سوار می‌شوند و تنها برایشان بعد مالی قضیه اهمیت دارد. فرهنگ‌سازی و ضدفرهنگ نبودن هم هیچ اهمیتی ندارد و فقط در حد شعار است. حتی در رده‌های بالاتر، ساده‌ترین اقدامی که می‌شود کرد، این است که واردات اسباب‌بازی به داخل ایران قانونمند شود که نیست. در حجم بسیار زیادی اسباب‌بازی به صورت قاچاق وارد ایران می‌شود. یعنی حجمی در حدود صد‌ها کانتینر باشد. این قاچاق به راحتی با همان کانتینر وارد بنادر و داخل کشور توزیع می‌شود. امروز لبوبو، دیروز عروسکی دیگر و فردا دیگری خواهد بود.».

اما کسی به دنبال راهکاری قانونی نیست. والدین همین که بچه‌ها با یک عروسک آرام می‌گیرند، آسوده هستند و بچه‌ها هم می‌توانند به دوستانشان نشان دهند که آنها هم یک لبوبو دارند. پیشوایی، اما معتقد است که اسباب‌بازی باید تعرفه سنگینی داشته باشد تا تنها محصولاتی که نمونه‌اش در داخل نیست وارد شود و البته نبود قوانین واردات را هم بی‌تاثیر نمی‌داند. «منافع قانونگذار و مجریان قانون به‌طوری در هم تنیده شده است و بعضا مشاهده می‌شود که به خاطر همین ذی‌نفع بودنشان خیلی از قوانین یا اصلا مصوب نمی‌شوند یا اگر هم مصوب شوند، اجرا نمی‌شوند و این چرخ لنگان تا همیشه به همین شکل می‌چرخد. یعنی شما از مصرف‌کننده نمی‌توانید انتظار داشته باشید که اگر این ترند شد دنبالش ندود. اصلا ترند یعنی همین. یعنی مصرف‌کننده به دنبال محصول بدود.

باید پرسید که چرا در ایران اقدامی در این زمینه صورت نگرفته است که یک محصول بهتر ترند شود و اگر هم محصولی ترند شد و این با فرهنگ داخل منافات دارد و ضد فرهنگی است، چرا اقدامی در راستای حذف آن صورت نگرفته است. این مساله مصرف‌کننده نیست و مساله کلان است و امروز لبوبو مصداقش شده، اما این امروز لبوبو است و این مصادیق دایم تغییر می‌کنند. یک زمانی اسپینر وارد ایران شد و همه در مترو هم اسپینر در دستانشان بود. مثل فرفره می‌چرخید و میلیون‌ها از آن وارد شد و فروش رفت و تمام شد. شش ماه، یک‌سالی آمد و بعدش هم تمام شد. غیر از اینکه فقط مقدار زیادی ارز کشور و فروش داخل را از بین برد، هیچ فایده‌ای نداشت و فقط عده‌ای در این میان ثروتمند شدند که همان افرادی هستند که در واردات دست قوی دارند و جلوی ممنوع شدن واردات را با همه ترفند‌ها و لابی‌گری‌هایشان می‌توانند بگیرند.»

در ایران پیش از لبوبو هم عروسک‌هایی بودند که ترند شدند، اما لبوبو گروه گسترده‌تری طرفدارش هستند، از دخترک سه، چهارساله گرفته تا نوجوانان و حتی جوانان. پیشوایی دلیل این مساله را تکنیک‌های متفاوت فروش این عروسک می‌داند: «در همه دنیا این عروسک به صورت خیلی محدود در پکیج‌های نامشخص به صورت شانسی فروش می‌رود و همه اینها تکنیک‌هایی است که فروش را بالا می‌برد. مثلا در روز‌های مشخص عرضه می‌شود، حتی مثلا در اروپا و انگلیس مردم در صف‌های طولانی برای خریدن این عروسک به انتظار می‌مانند و با قیمت‌های بالایی هم به فروش می‌رسد.

البته این هم بالاخره تمام می‌شود و تولیدکننده و شبکه فروش آن سراغ محصول دیگری می‌رود. بالذات اقدام جالبی است، اما اثر آن در ایران جالب نیست، زیرا باتوجه به وضعیت اقتصادی مردم در ایران و باتوجه به قیمت نسبتا بالای این عروسک، هر کدام این عروسک‌ها با فروشش در ایران منجر به حذف برخی مشاغل خواهد شد. عددی که من سه ماه پیش خواندم، می‌گفت که فروش این عروسک‌ها از یک میلیون عدد در ایران گذشته است. یعنی حدود یک میلیون تومان هر عروسک را در نظر بگیریم، بیش از هزار میلیارد تومان این عروسک‌ها در ایران به فروش رفته است. این عدد برای تنها یک محصول، عدد بزرگی است و می‌شد با این رقم حدود ده‌ها کاسبی راه انداخت.»

با نگاهی به عروسک‌های تولید داخل، می‌توان گفت که نمونه‌های ایرانی عروسک‌ها هم در دهه‌های اخیر چندان موفق و جذاب نبوده‌اند. محبوب‌ترین عروسک‌های ایرانی در همان تولیدات دهه شصت و هفتاد ماندند، از کلاه قرمزی گرفته تا زی‌زی‌گولو و مجید دلبندم که اگر به بچه‌های امروز نشانشان دهید، هیچ اعتنایی به آنها نمی‌کنند.

 صنعت عروسک‌سازی ما هم از نسل زد عقب ماند و کره‌ای‌ها و چینی‌ها و ژاپنی‌ها با انواع انیمیشن‌ها و کارتون‌های متنوع، به سرعت برق و باد، بر بازار ایران و جهان تاختند. این تولیدکننده اسباب‌بازی درباره وضعیت فروش اسباب‌بازی‌های داخلی هم گفت: «وضعیت فروش اسباب‌بازی در ایران به دلیل اینکه جزو سبد غیرضروری محسوب می‌شود و امروز با توجه به شرایط اقتصادی مردم، صنعت اسباب‌بازی همچون دیگر صنایع رو به اضمحلال است. حدود ۲۰۰ تولیدکننده داریم که در انجمن اسباب‌بازی عضو هستند. بخش زیادیشان و در حدود بالای صدتا از آنها تک محصولی و دو و سه محصولی هستند.

حدود صدتا تولیدکننده بنام شاید باشند که آنها هم از کل بازار اسباب‌بازی، من فکر نمی‌کنم بیشتر از ۲۰ درصد توان پوشش نیاز داخل را داشته باشند. ۷۰ تا ۸۰ درصد نیاز بازار از خارج از ایران و به صورت قاچاق و غیرقاچاق وارد می‌شود. کشوری مانند ترکیه ۵ سال در‌های کشورش را بست و گفت هر چه قرار است وارد شود باید تعرفه صد درصد دهد و واردکننده‌ها را تبدیل به تولیدکننده‌ها و صنعت اسباب‌بازی را در کشورش منقلب کرد. اگر در کشور ما هم چنین اقداماتی صورت نگیرد که من معتقدم نمی‌گیرد، هیچ اقدام سازنده‌ای اتفاق نخواهد افتاد.»

نبودِ جایگزین داخلی برای عروسک‌های خارجی

محبوبیت لبوبو حالا چند ماهی می‌شود که ماندگار شده است، اما این مساله که به سادگی و به ناگهان اغلب خانه‌ها پر از این عروسک شد، به گفته پیشوایی، مساله پیچیده‌ای است: «خود این عروسک شاید اثر فرهنگی خاصی نگذارد، اما آن چیزی که اثرگذار است، آن فرآیندی است که این عروسک را وارد خانه‌های مردم کرد و به‌تبع آن می‌تواند هر وسیله‌ای را بخواهد وارد خانه‌های مردم کند. یعنی شما باید به این توجه کنید که یک جبر نامرئی وجود دارد که اگر فردا بخواهد، می‌تواند محصول دیگری را با همین تیراژ و با همین عطش وارد خانه‌ها کند و دست بچه‌های مردم بدهد. راه باز شده است برای محصولات دیگر و این راه باز، مربوط به امروز نیست و ما سال‌ها دچار آن بوده‌ایم و هیچ اراده‌ای هم مبنی بر جلوگیری از ورود این محصولات، و هیچ اهرم دیگری برای حذف و جایگزینی آن نبوده است و نیست وگرنه در خیلی از جا‌های دنیا، حتی مثلا محصولات ساده‌تر از این را با دستورات آنی به راحتی از بازار حذف می‌کنند. مثل کاری که با باربی کردند. مثلا در ایران هم عروسک باربی تقریبا ممنوع و حذف شده است.

 اگر بخواهید بازار اسباب‌بازی را در هر بخشی از آن اصلاح کنید، باید ابتدا یک جایگزین برایش تعریف کنید. وقتی جایگزینی برای آن تعریف نکنید، هر بخشی را بخواهید حذف کنید، با مانعی روبه‌رو خواهید شد. اگر مثلا بگویید من سه گزینه دیگر در بازار در کنار این گزینه کنار گذاشتم، این گزینه‌ها کمرنگ خواهند شد. امروز ما کدام عروسک و کدام شخصیت را در ایران داریم، کدام ترند بازار و انیمیشن درست و حسابی را داریم که بگوییم خب این عروسک را نمی‌فروشیم و به جای آن مابه‌ازای داخلی داریم. هنوز بعد از ۱۵ سال که کارتون فِرُوزِن پخش شده است، روی همه المان‌های وسایل بچه‌ها از خط‌کش و مدادرنگی و تا کوله‌پشتی و لباس دارد از تصاویر السا و آنا استفاده می‌شود. یعنی ما در این ۱۵ سال حتی نتوانستیم یک شخصیت‌پردازی درست و یک شخصیت ملی و ایرانی داشته باشیم.»

تولیدکننده نمی‌تواند سلیقه‌ساز باشد

پیشوایی درباره اینکه تولیدکننده ایرانی چرا به سمت ایجاد محصول جدید نمی‌رود نیز گفت: «دلیلش این نیست که سواد یا اراده‌اش را نداریم، ما توان و اراده و انگیزه‌اش را داریم، ولی مشکل این است که در انتها باید مصرف‌کننده در بازار با آن سلیقه خودش و انتخابش خرید کند. من که نمی‌توانم سلیقه‌ساز باشم. سلیقه‌سازی مخاطب به عهده نهاد‌های مربوط در حکومت و دولت است که طی سال‌هایی که بودجه‌اش را دریافت کردند، باید انجام می‌دادند. پس اگر سلیقه مخاطب من بعد از ۵۰ سال هنوز السا و آناست، هنوز لبوبو است، ربطی به تولیدکننده ندارد و باید پرسید چرا سلیقه مخاطبش را با انواع تریبون‌ها و بودجه‌هایی که بابتش دریافت کرده‌اند، به سمتی رفته که تولیدکننده هم خودبه‌خود، چون می‌بیند که مخاطبش وجود دارد همان را تولید کند.

دستوری که نمی‌شود به مردم گفت این را بخر و آن را نخر. این مساله را باید طی سال‌ها و به صورت نامحسوس و مدون و با برنامه، با ساخت انیمیشن و کارتون در مراسم‌های مختلف، به مردم عرضه کنی. حالا تازه بعد از سال‌ها یک مجسمه از آرش کمانگیر ساخته و نصب کرده است. وقتی هیچ جا اسمی از مشاهیر و قهرمان‌های ایرانی نیست و خیلی‌ها مثلا حتی نمی‌دانند آریوبرزن کیست، پس السا و آنا می‌آید و به راحتی جای خالی قهرمانان ایرانی را تسخیر می‌کند، زیرا مرتب این کارتون پخش می‌شود و مخاطب تصاویرش را همه جا مشاهده می‌کند. تولیدکننده هرروزش بدتر از دیروز است، آب و برق و گاز ندارد.

مشتری ندارد. چینی‌ها وقتی محصولی را تولید می‌کنند، به همه دنیا می‌فروشند، به این دلیل بهتر از ما بلدند و می‌سازند، چون بستری برایش مهیا بوده است که بتواند به جای ۸۰ میلیون، به ۸ میلیارد انسان روی کره زمین اجناس خود را بفروشد. ولی ما حتی در نمایشگاه‌های خارج از ایران هم که شرکت می‌کنیم، با هزینه و استعداد خودمان، در نهایت طرف مقابلم می‌گوید ما از شما نمی‌خریم، چون ریسک نمی‌کنیم از کشوری جنس تهیه کنیم که مساله‌دار است. یک روز دلار بالا و پایین می‌رود، جنسش مدام در نوسان است. جابه‌جایی‌های مالی به سختی صورت می‌گیرد. من به عنوان تولیدکننده اسباب‌بازی باید قالب بسازم به قیمت ده میلیارد تومان، آن چینی هم به همین قیمت می‌سازد، چینی با قالبش ده میلیون از آن جنس می‌فروشد و من با قالبم ده هزار تا. پس با این وجود برای من تولیدکننده حتی اگر سواد و دانش آن را داشته باشم هم صرف نمی‌کند و خروجی‌اش می‌شود اینکه آنها هم که در حال تولید هستند و فعالیت می‌کنند، از جانشان مایه می‌گذارند.»

حاشیه‌های تمام‌نشدنی لبوبو.

اما بامزه‌ترین داستانی که درباره لبوبو شنیدم را گذاشتم در انتهای گزارشم بگویم. یکی از وانتی‌های باربر در خیابان‌های جنوبی تهران، عروسکی را جلوی وانتش آویخته بود که از صبح کنجکاوی همه راننده‌ها و مغازه‌دار‌هایی که با او سروکار داشتند را تحریک کرده بود. همه منتظر بودند یکی از او بپرسد و برای بقیه تعریف کند. مرد می‌گفت: «دخترم پایش را در یک کفش کرده بود که برایم لبوبو بخر و من هم ۶۰۰ هزارتومان دادم و برایش عروسک را خریدم که چندروز نشده مادرش می‌گفت که این عروسک شیطانی است و همه از لبوبو ترسیده بودند. یک شب آمدم خانه و دیدم دخترم که بدون عروسکش خوابش نمی‌برد، عروسک کنارش نیست. از او پرسیدم بابا لبوبوت چی شد؟ گفت بابا خودش رفت! من که کلی پول داده بودم، رفتم و همه خانه را گشتم تا در نهایت در پشت‌بام عروسک را یافتم. هر چه به دخترم گفتم، گفت من نبردمش، خودش، چون شیطانی است، به پشت‌بام رفته است! خلاصه عروسک را برداشتم آوردم و جلوی وانتم آویختم، گفتم دخترم دو روز دیگر یادش می‌رود و باز سراغ عروسک را می‌گیرد و دوباره باید بروم کلی پول بدهم بخرم. حالا از صبح همه چشم دوخته‌اند به جلوی وانتم و زل می‌زنند به من.»

دخترکی که لبوبوی مورد علاقه‌اش را پیدا کرد، وقتی از او می‌پرسم چرا دوستش داری؟ می‌گوید: «دوست دارم دیگه، چرا آنقدر می‌پرسی؟» رو به مادربزرگش که تازگی برایش پیراهنی با طرح لبوبو خریده است، می‌گوید: یه صندل لبوبو می‌خری برام؟ مادربزرگ اشتباهی می‌گوید باشه برایت لب‌لبو می‌خرم. دخترک به خنده می‌افتد و می‌گوید لب‌لبو بامزه‌تره!

حالا از بالای شهر اگر همه خانه‌ها و کمد‌های اسباب‌بازی دخترکان این شهر را اسکن کنی، حتما یکی، دو تا لبوبو خواهی یافت، با یک حساب سرانگشتی، این چند ماه اخیر، هیولای زشتی که به همه شهر‌های جهان سفر کرده، جایش را در خانه‌های ایران هم حسابی باز کرده است. کسی چه می‌داند شاید فردا یک اسباب‌بازی عجیب دیگر آنقدر ترند شد تا لبوبو مجبور شد کوله‌بارش را روی دوشش بگذارد و بازگردد به دفتر طراحی کسینگ لانگ.

تصویر روز
خبر های روز