منطقه روی خط آتش/آیا خاورمیانه در آستانه جنگ تازهای است؟

دو روز پیش از این تماس، واشنگتن با پیام دیگری به بغداد اطمینان داده بود که روابط دو کشور در مسیر «اعتمادسازی» قرار دارد، اما ناگهان ورق برگشت. حالا اما عراق مضطرب در میان دو میدان پرتنش ایستاده؛ انتخابات داخلی پر از شکافهای مذهبی و قومی از یکسو و هشدارهای آشکار درباره «عملیات نظامی قریبالوقوع» در منطقه از سوی دیگر.
بهنظر میرسد کاخ سفید قصد دارد آخرین صفحه از صبر استراتژیک خود را ورق بزند؛ پیامی که در بغداد، آن را بیپرده چنین تفسیر میکنند؛ تهدید مستقیم علیه گروههای مسلح عراقی، بهویژه آنهایی که بهطور سنتی در مدار نفوذ ایران شناخته میشوند.
هشدار بیسابقه
از واشنگتن به بغداد
این گونه بود که در گفتوگویی تلویزیونی که جمعهشب از شبکه رسمی عراق پخش شد، «ثابت العباسی»، وزیر دفاع این کشور، جزئیاتی از گفتوگوی خود با «پیت هگست»، وزیر جنگ ایالات متحده را فاش کرد.
او گفت تماس از طریق کاردار سفارت آمریکا در بغداد هماهنگ شده بود و در آن رئیس ستاد ارتش، معاون فرمانده عملیات مشترک و مدیر اطلاعات نظامی عراق نیز حضور داشتند.
عباسی توضیح داد که آمریکاییها در این تماس از «عملیات نظامی قریبالوقوع در منطقه» خبر داده و هشدار دادهکه گروههای عراقی نباید در این عملیات دخالت کنند.
به گفته او، تماس حدود ۱۱ تا ۱۲ دقیقه طول کشیده و شامل بحث درباره همکاری پهپادی، یادداشت تفاهم امنیتی و تحویل بالگردهای بل به عراق بوده و اما بخش پایانی تماس چیزی بود که سیاستمداران عراقی را شوکه کرد. هگست تماس را با این جمله به پایان رسانده بود: «این آخرین اخطار شماست».
هشداری که در فضای انتخاباتی متشنج عراق، بیش از آن که نظامی به نظر برسد، رنگوبوی سیاسی داشت. به گفته تحلیلگران عراقی، پیام آمریکا در دو سطح معنا دارد؛ از یکسو هشدار به حشدالشعبی و گروههای نزدیک به ایران برای پرهیز از اقدام تلافیجویانه در برابر هرگونه عملیات آتی واشنگتن در سوریه یا مرزهای عراق و از سوی دیگر پیامی به خود دولت محمد شیاع السودانی که حمایت واشنگتن، مشروط به کنترل نیروهای مسلح غیردولتی است.
بحث نیروهای «نیابتی»
و پاسخ تهران
اما با بالا گرفتن تنشها، یک مفهوم دوباره در صدر ادبیات سیاسی غرب و رسانههای بینالمللی قرار گرفت «نیروهای نیابتی ایران».
عبارتی که در واشنگتن به یک کلیدواژه برای توصیف شبکهای از گروههای مسلح در لبنان، سوریه، عراق و یمن تبدیل شده اما تهران این مفهوم را اساساً رد میکند. چنانکه رهبر انقلاب نیز در سخنانی به صراحت گفتند: «جمهوری اسلامی نیروی نیابتی ندارد. یمن میجنگد چون با ایمان است؛ حزبالله میجنگد چون قدرت ایمانی او را به میدان میکشاند؛ حماس و جهاد میجنگند چون عقیدهشان آنها را وادار میکند. اینها نیابت از ما ندارند. ما اگر روزی بخواهیم اقدام کنیم، احتیاجی به نیروی نیابتی نداریم.»
این جمله، پاسخی مستقیم به ادعاهای تکراری غرب درباره «شبکه نیابتی ایران» بود. تهران تأکید دارد که محور مقاومت، مجموعهای از جنبشهای بومی و مردمی است که در چارچوب «مقاومت در برابر اشغالگری و سلطه» عمل میکنند. چنانکه یک دیپلمات سابق عراقی در گفتوگو با الشرقالاوسط گفته: «مشکل اینجاست که آمریکا همه گروههای شیعی مسلح را زیر عنوان نیابت از ایران میبیند، در حالی که برخی از آنها صرفاً ملیگرا هستند و از نفوذ تهران نیز گلایه دارند».
اما در لحظهای که منطقه در آستانه درگیری تازهای قرار دارد، تفکیک این گروهها برای واشنگتن اهمیت چندانی ندارد. تهدید «آخرین اخطار» هگست، در واقع، چتر وسیعی از هشدارهاست که از کتائب حزبالله تا النجباء را دربرمیگیرد.
شایعه، عملیات روانی و
فضای رسانهای
اما در همان روزی که بغداد پیام تهدیدآمیز آمریکا را دریافت میکرد، تصویری در شبکه اجتماعی ایکس فارسی نیز منتشر شد که فضای مجازی را ملتهب کرد. تصویری منسوب به کریستین امانپور، مجری ایرانیالاصل شبکه CNN، که در آن از «مهلت دو هفتهای آمریکا به تهران برای جلوگیری از جنگ» سخن گفته بود.خبر ظرف چند ساعت در صدها کانال تلگرامی و رسانههای فارسی و عربی بازنشر شد اما بررسیها نشان میدهد که این توئیت کاملا جعلی است و امانپور چنین پیامی را منتشر نکرده است.
با این حال، تأثیر روانی آن واقعی بود. در فضایی که خبر از آمادهباش اسرائیل و عملیات احتمالی آمریکا میرسد، شایعهای کوچک میتواند احساس بحران را چند برابر کند. تحلیلگران میگویند اینگونه پیامها بخشی از یک «عملیات روانی چندلایه» است؛ ترکیبی از ترساندن افکار عمومی و آمادهسازی زمینه برای اقدام نظامی.
چنان که یک کارشناس رسانه در بیروت در گفتوگو با روزنامه الحیات گفته: «در آستانه هر عملیات، جنگ روانی از خود عملیات مهمتر است. شایعه امانپور، شاید ساختگی بود، اما فضای انتظارِ جنگ را زنده کرد.»
در همان روزی که بغداد پیام تهدیدآمیز آمریکا را دریافت میکرد، تصویری منسوب به کریستین امانپور منتشر شد که در آن از «مهلت دو هفتهای آمریکا به تهران برای جلوگیری از جنگ» سخن گفته بود. این توئیت کاملا جعلی اما تأثیر روانی آن واقعی بود و انتظارِ جنگ را زنده کرد
از بغداد تا تلآویو؛ آیا جنگ جدیدی
در راه است؟
از سوی دیگر رسانههای اسرائیلی همزمان با هشدار آمریکا به بغداد، گزارشهایی منتشر کردند که نشان از آمادهسازی نظامی گسترده داشت. ارتش اسرائیل و موساد، بهگفته منابع نظامی، برای مقابله با «حملات احتمالی از سوی گروههای شبهنظامی حامی ایران در خاک عراق» آماده میشوند.
در این گزارشها، از سفر اخیر اسماعیل قاآنی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران، به عراق نیز یاد شده و گفته میشود او در روزهای گذشته با رهبران حشدالشعبی دیدار کرده تا درباره هماهنگیهای میدانی گفتوگو کند. منابع اسرائیلی مدعیاند گروههایی مانند کتائب حزبالله و عصائب اهلالحق، «در حال آمادهسازی برای حملات پهپادی یا زمینی» علیه اهداف اسرائیلی هستند.
اما آیا واقعاً احتمال حمله از خاک عراق به اسرائیل وجود دارد؟ برخی کارشناسان این گمانه را بعید نمیدانند، اما معتقدند هشدار واشنگتن بیش از آن که درباره وقوع جنگی تازه باشد، با هدف بازدارندگی صادر شده است.
«مخالد هازم»، کارشناس امنیتی عراقی، به الشرقالاوسط گفته: «ترتیبات نظامی در منطقه در حال انجام است، اما هدف آن بیشتر ایجاد موازنه و بازدارندگی است. واشنگتن میخواهد پیام دهد که اگر عملیات علیه نیروهایش در سوریه یا اردن تکرار شود، پاسخ مستقیم خواهد بود».
با این حال، همزمانی هشدار آمریکا با اظهارات تهدیدآمیز مقامات اسرائیلی و انتشار شایعات رسانهای، چشمانداز هفتههای آینده را تیرهتر از همیشه کرده است.
پیامهای تهران از زبان لاریجانی
تا دیپلماسی رسمی
اما در تهران نیز نشانههایی از نگرانی دیده میشود. علی لاریجانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی، در سخنانی بیسابقه از تهدید مستقیم آمریکا سخن گفته است. او نام فردی بهنام «باراک» را به میان آورده که بهگفته وی، نماینده واشنگتن در لبنان است. لاریجانی گفت که «باراک همان اول گفته بود ۶۰ روز بیشتر وقت ندارید. خلع سلاح حزبالله، توقف حمایت از مقاومت، و... وقتی دید کسی به او گوش نمیدهد، عصبانی شد و فحش داد. اخیراً هم گفته این آخرین بار است، یا گوش میکنید یا خود دانید؛ یعنی به اسرائیل میگوییم بزنندتان.»
این اظهارات، بازتاب گستردهای در رسانههای عربی داشت و در کنار هشدار هگست، به عنوان نشانهای از دور تازهای از فشار نظامی و سیاسی بر تهران تعبیر شد.
دستگاه دیپلماسی ایران اما لحن متفاوتی دارد. عباس عراقچی در گفتوگو با الجزیره، ضمن اعلام آمادگی برای مذاکره درباره نگرانیهای غرب نسبت به برنامه هستهای گفت: «آماده مذاکره برای رفع نگرانیها درباره برنامه هستهایمان هستیم و از صلحآمیز بودن آن اطمینان داریم... اما درباره برنامه موشکیمان مذاکره نخواهیم کرد و هیچ فرد عاقلی خلع سلاح را نمیپذیرد. آنچه با جنگ به دست نیامده، با سیاست نیز داده نخواهد شد.»
در سوی دیگر، مجید تختروانچی در عمان، لحن محتاطتری اتخاذ کرد: «دولت آمریکا آمادگی مذاکره بر اساس اصل برابری نشان نمیدهد و در چنین شرایطی ایران توجیهی برای ادامه مذاکرات نمیبیند. مذاکرات باید سازنده و نتیجهمحور باشد، نه دیکتهشده.»
این دو موضع در کنار هم تصویری دوگانه از سیاست فعلی تهران میسازند: از یکسو تمایل به حفظ مسیر دیپلماسی برای کاهش فشارها؛ و از سوی دیگر تأکید بر بازدارندگی نظامی و استقلال منطقهای محور مقاومت.
اکنون منطقه در وضعیت پیشابحران است؛ واشنگتن اخطار داده، بغداد نگران است و تهران میان دیپلماسی و بازدارندگی در نوسان ایستاده. اگرچه همه بازیگران از جنگ پرهیز میکنند، اما تاریخ خاورمیانه نشان داده که همیشه لازم نیست کسی بخواهد جنگ را آغاز کند؛ کافی است فقط یکی، اشتباه کند
اما برای بغداد، بحران جدید در بدترین زمان ممکن از راه رسیده و تنها چند هفته تا انتخابات پارلمانی باقی مانده و حالا هشدار واشنگتن بهطور مستقیم مشروعیت دولت را هدف گرفته است. اگر حشدالشعبی به هر دلیل وارد درگیری شود، فشار آمریکا بر دولت دوچندان خواهد شد و اگر دولت اقدامی برای مهار گروهها انجام دهد، خشم جناحهای شیعی رادیکال را برمیانگیزد.
گزینههای پیش روی ایران؛
دیپلماسی یا تقابل؟
در تهران، تصمیمگیران در برابر دو مسیر پرخطر قرار گرفتهاند. نخست، ادامه مسیر دیپلماسی محدود از طریق عمان یا قطر، با هدف مهار بحران هستهای و جلوگیری از تشدید درگیریها در عراق و سوریه. دوم، ورود به مرحلهای از تقابل غیرمستقیم برای حفظ بازدارندگی در برابر آمریکا و اسرائیل.
منابع نزدیک به وزارت خارجه میگویند فعلاً کفه ترازو به نفع گزینه نخست سنگینتر است. نشانهاش، سفرهای فشرده دیپلماتهای ایرانی به مسقط و دوحه در هفتههای اخیر و تداوم تماسهای غیرمستقیم با واشنگتن است. اما اگر عملیات مورد اشاره آمریکا واقعاً در روزهای آینده انجام شود و یکی از گروههای عراقی هدف حمله قرار گیرد، فشار افکار عمومی در ایران و درون محور مقاومت میتواند همه معادلات را تغییر دهد.
در چنین حالتی، ایران ناچار خواهد بود میان پرهیز از درگیری مستقیم و حفظ اعتبار بازدارندگی منطقهای یکی را انتخاب کند؛ انتخابی که هر دو هزینهزا هستند.
آیا خاورمیانه در آستانه جنگ تازهای است؟
در همین حال اما با کنار هم گذاشتن نشانهها، میتوان گفت منطقه در حال عبور از مرحلهای حساس است و عملیات روانی، هشدارهای دیپلماتیک و تحرکات نظامی همزمان رخ دادند.
هر سه کشور نیز در کشاکش بحرانهای خود هستند، ایالات متحده تحت رهبری دولت دوم ترامپ، سیاست فشار حداکثری را با قدرت بازگردانده است. عراق درگیر انتخابات و ضعف انسجام سیاسی است. ایران نیز در آستانه تصمیمی دشوار درباره ادامه یا توقف مذاکرات غیرمستقیم با واشنگتن قرار دارد؛ و همین ترکیب، خطر خطای محاسباتی را افزایش میدهد؛ خطایی که میتواند منطقه را از تهدید به سمت واقعیت جنگ
سوق دهد.
پایان باز در میانه تهدید و خویشتنداری
در نهایت، شاید هنوز ناقوس آغاز جنگ به صدا درنیامده باشد اما برای جلوگیری از آن هم زمان اندک است.
هشدارهای آمریکا، واکنشهای تهران و مواضع بغداد، سه ضلع مثلثی را شکل دادهاند که هر حرکت ناگهانی در آن میتواند توازن شکننده منطقه را بر هم زند. در چنین فضایی، شاید یادآوری جمله آیتالله خامنهای معنایی دوچندان پیدا کند: «ما اگر روزی بخواهیم اقدام کنیم، احتیاجی به نیروی نیابتی نداریم»،این جمله، نه فقط رد ادعای غرب، بلکه پیامی است درباره کنترل و انتخاب زمان و مکان اقدام.
اما در میانه میدانهای پرآتش خاورمیانه، همیشه این خطر وجود دارد که جنگ، پیش از تصمیم رهبران، خود آغاز شود. اکنون منطقه در وضعیت پیشابحران است؛ واشنگتن اخطار داده، بغداد نگران است و تهران میان دیپلماسی و بازدارندگی در نوسان ایستاده. اگرچه همه بازیگران از جنگ پرهیز میکنند، اما تاریخ خاورمیانه نشان داده که همیشه لازم نیست کسی بخواهد جنگ را آغاز کند؛ کافی است فقط یکی، اشتباه کند.